شعـری از سهراب سپهری
ADDRESS
Where is the friend"s house?" It was dawn"
when the rider asked
.The sky paused
The passerby bestowed the ray of light between his lips
.onto the darkness of sands
:And pointing his finger to a poplar tree,he said
Not far from the tree"
There is an alley greener than the slumber of God
.Where love is as blue as the Feathers of Honesty
Walk to the end of alley emerging
.from beyond Maturty
.Take a turn towards the Flower of Solitude
.Two steps to the flower
.Stay at the foot of eternal jet of the earth"s myths
.Then a transparent fear will encompass you
:In the flowing intimacy of space , you will hear a rustle
You will behold a child
.On a tall plane tree picking a young bird
.from the Nest of Light
Ask him
".Where the friend"s house is
نشانی
"خانه ی دوست کجاست؟" در فلق بود که پرسید سوار.
آسمان مکثی کرد.
رهگذر شاخه ی نوری که بر لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت :
5." نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبز تر است
و در آن عشق به اندازه ی پَرهای صداقت آبی است.
می روی تا ته آن کوچه که از پشتِ بلوغ سربدر می آرد.
پس به سمت گلِ تنهایی می پیچی
10.دو قدم مانده به گل
پای فواره ی جاویدِ اساطیرِ زمین می مانی
و تورا ترسی شفاف فرا می گیرد.
و در صمیمیت سیال فضا خش خشی می شنوی.
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا،جوجه بر میدارد از لانه ی نور
و از او می پرسی خانه ی دوست کجاست."
ترجمه شعری از سهراب سپهری:
In this house I am close to the wet loneliness os grass
I hear the sound of gardens breathing
The sound of the darkness raining from a leaf
The light clearing its throat behind the tree
the sneeze of water from every crack of a rock
The whisper of the swallow from spring"s rooftop.
من در این خانه به نمناکی نمناک علف نزدیکم
من صدای نفس باغچه را می شنوم
و صدای ظلمت را -وقتی از برگی می ریزد
و صدای سرفه روشنی از پشت درخت
عطسه آب از هر رخنه سنگ
چکچک چلچله از سقف بهار
» محمد سلیمانی
»» نظرات دیگران ( نظر)
لیست کل یادداشت های وبلاگ